یکشنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۹

واژه های باران

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

۲ نظر:

ناشناس گفت...

sitet khube mahan jan,b khosus az un ekhtesarate chatet estefade kardam, va shariatie ham ali bud, movafagh bashi aziz, for ever

saman vili گفت...

mahan hosele dariya
shokhi kardam
kheyli mahi
malome koli zahmat keshidi movafagh bashi

الهه بسه با چشمات تو به آتیش نکشون خونمو

بسه با چشمات تو به آتیش نکشون خونمو ، من تورو کم دارم و تو دل دیوونمو
اگه یه روزی برسه من و تو قدر همو بدونیم ، یا که تو لحظه های سخت کنار هم بمونیم
اگه ترکم می کنی نگو کارسر نوشته ، یه روز اگه لج نکنیم دنیا مثل بهشته
بسه با چشمات تو به آتیش نکشون خونمو ، من تورو کم دارم و تو دل دیوونمو
بسه با چشمات تو به آتیش نکشون خونمو ، من تورو کم دارم و تو دل دیوونمو ، دل دیوونمو....

کافیه از تو قلبت این کینه رو بندازی دور ، اونوقت دیگه مال همیم ، چشم حسودامون کور
چرا میگی خوشبختی دنبال دیگرونه ، چرا راه دور بریم ، عشق کنارمونه

بسه با چشمات تو به آتیش نکشون خونمو ، من تورو کم دارم و تو دل دیوونمو
بسه با چشمات تو به آتیش نکشون خونمو ، من تورو کم دارم و تو...
اگه یه روزی برسه من و تو قدر همو بدونیم ، یا که تو لحظه های سخت کنار هم بمونیم
اگه ترکم می کنی نگو کارسر نوشته ، یه روز اگه لج نکنیم دنیا مثل بهشته
تو که هر چی گفتی گفتم چشم ، باشه ، قبوله ، تو هم بزن غرورت و بشکن مگه شاخ غوله
بسه با چشمات تو به آتیش نکشون خونمو ، من تورو کم دارم و تو دل دیوونمو
بسه با چشمات تو به آتیش نکشون خونمو ، من تورو کم دارم و تو دل دیوونمو ، دل دیوونمو ...